بالا(2009)

داستان انیمیشن بالا Up درباره فراموش نکردن قول ها و رویاها هست. وقتی که یک پسربچه هستین و رویایی دارین نباید فراموشش کنید. حتی وقتی که برای خودتون پیرمردی شدین و موهاتون سفید شد. یا احتمالن مجبور شدین دندون مصنوعی بگذارید.

کارل پسربچه ای هست که رویاش رفتن به آمریکای جنوبی و دیدن آبشار بهشت هست. قهرمان اون جهانگردی به اسم کارل مونتز هست که به نقطه های مختلف و ناشناخته دنیا سفر میکنه. حیوانات عجیب و اسکلتهاشون رو جمع میکنه و به موزه ها میده. ولی اسکلت پرنده عجیبی که از آمریکای جنوبی آورده رو دانشمندها رد میکنن و اعتقاد دارن که تقلبی هست. مونتز سوار کشتی پرنده اش میشه و به آبشار بهشت برمیگرده تا مدرک زنده ای برای ادعاش پیدا کنه. اما کارل توی شهر می مونه و به رویاهاش برای سفر و جهانگردی ادامه میده.

دختری به اسم الی رو ملاقات میکنه که اون هم آرزوی ماجراجویی و اکتشاف دنیا رو داره. همین هم دلیلی برای دوستی دائمی و ازدواج اونها میشه. زندگی خوب و بدون دردسر اونها برای سالهای طولانی ادامه داره ولی دیگه وقت و فرصتی برای ماجراجویی نمی مونه. در کنار هم به خوبی و شادی زندگی میکنن اما متاسفانه. . . الی بعد از یک بیماری فوت میکنه و کارل رو تنها میگذاره. حالا کارل با خونه قدیمیش که وسط یک پروژه تجاری گیر کرده تنها مونده. بخاطر شرایطی مجبور میشه که خونه اش رو به اونها بفروشه و به خانه سالمندان بره.

اما مگه میشه از جایی که تمام خاطرات زندگیت اونجا شکل گرفته به راحتی دل کند و رفت؟پس کارل فکرش رو به کار میندازه و هزارها بادکنک به پشت بام خونه اش وصل میکنه و با اونها به پرواز در میاد. یک مهمان ناخوانده اما نقشه هاش رو به هم میریزه. تازه طوفانی که خونه رو بالا و پایین میبره هم از راه میرسه و اونها سر از مکانی ناشناخته در میارن.. انیمیشن جوایز زیادی برده اما مهمترینش جایزه اسکار بهترین پویانمایی سال 2010 هست. شعار تبلیغاتی انیمیشن بالا Up این هست

پرواز به سمت ونزوئلا